ماجرای هدیه کنیز به امام علی(ع)

ماجرای هدیه کنیز به امام علی(ع)

 پاسخ

 
روایتی است که شیخ صدوق در علل الشرایع خود نقل می کند از ابوذر غفاری که می گوید؛
 
« همراه جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کردیم، در آن‌جا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به جعفر هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على هدیه داد تا در خدمت آن‌حضرت باشد. على کنیز را در خانه فاطمه گذاشت. روزى فاطمه  وارد منزل شد و دید سر على در دامن آن کنیز است، پرسید: «یا ابا الحسن  با او تماس برقرار کرده‌اى؟» على  فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر ...؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه گفت: «اجازه می‌دهى به منزل پدرم رسول خدا  بروم؟» على فرمود: «می‌توانی بروی». فاطمه چادر به سر نمود، روبند و نقاب انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم رفت.
 
قبل از این‌که فاطمه به منزل پدرش برسد جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد  خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «فاطمه  نزدت خواهد آمد و از على  شکایت خواهد کرد، از او درباره على  چیزى قبول مکن»، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر  به او فرمود: «آمده‌اى از على  شکایت کنى؟» فاطمه : به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده‌ام. پیامبر : «به سوى علی بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه بازگشت و به آن‌حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن رضایت و خشنودى تو را می‌خواهم. على فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا بردى، آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه خدا را شاهد می‌گیرم که کنیز را در راه خدا آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر حرکت کرد، جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم صدقه‌ات دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، در این‌جا بود که على  فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و دوزخ تقسیم می‌کنم»
 
 
علل الشرایع ج1 ص163
 
این روایت از حیث سند ضعیف و مردود است و قابل اعتنا نیست .
 
 
یکی از راویان حدیث حسن بن عرفه است که مجهول است .
 
 
مستدرکات_رجال ج2 ص430
 
و احتمال است که حسن بن عرفه العبدی باشد که سنی بوده و روایتش مردود است .
 
همان مدرک ج2 ص430
 
راوی دیگر آن وکیع و راوی دیگر ابو_صالح و راوی دیگر محمد_بن_اسرائیل هستند که هر سه مجهول و ضعیف هستند .
 
 
مستدرکات رجال الحدیث ج6 ص455
 
مرحوم طبری نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است .
 
بشاره المصطفی ص101
 
راوی روایت یحیی_بن_عبدالحمید است که توثیقی ندارد .
 
رجال نجاشی ص446
 
راوی دیگر شریک_بن_لیث المرادی است که مجهول و ضعیف است .
 
مستدرکات رجال الحدیث ج4 ص211
 
 
راوی دیگر حمزه بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است .
 
همان مدرک ج3 ص270
 
و راوی دیگر احمد بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است .
 
مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند  از کتاب الروح و الریحان  نقل می کند که چون روایت بدون سند است مردود و قابل قبول نیست.
 
 
مناقب ال ابی طالب ج3 ص342
 
 
سایر منابع نیز عموما این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب ضعیف است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است .



:: برچسب‌ها: #علی(ع) #عصمت #فاطمه(س) #کنیز #جاریه ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : صادق سرگزی
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1398
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: